رادوینرادوین، تا این لحظه: 11 سال و 7 ماه و 5 روز سن داره

داستان جوانمرد کوچک

جشن تولد یک سالگی

  تا چشم رو هم گذاشتیم نفسمون یکساله شد و من و مامان یک سال به تجربیاتمون اظافه شد . شاید اولا احساس هیچ پدری رو درک نمیکردم اما الان میفهمم پدر و مادر بودن چقدر سخته و دوست داشتم تا پدر و مادر خودم در قید حیات بودن و من کف دست و پای جفتشونو میبوسیدم که چه زحمتا برای من کشیدن و ... .  عشق بابا از اونجایی که من و مامان عاشق جشن و شادی هستیم پس برات دوتا تولد گرفتیم: پیش تولد و تولد . هوراااااا پیش تولد همه ی دوستات همسن خودت بودن و همه زنبور و پروانه  .    بزرگ مرد من تولدت مبارک. ...
23 شهريور 1393

دومین سفر رادوین کوچمولو

من و بابا تصمیم گرفتیم یه سفر سه نفره به روسیه داشته باشیم اما وقتی دوستامون شنیدن که ما عازم سفریم خودشونو برا همراهی کردن ما اماده کردن و از  اونجایی که تعدادمون زیاد بود اواخر تیر تصمیم گرفته شد ولی چه سود که زمان دیدن شبهای نقره ای مسکو تو خرداد ماهه . من و بابا : ولی خوب ما بیکار ننشستیم و عازم کشور دیگه ای شدیم . اوایل فکر میکردیم که رادی کوچولو اذیتمون کنه و خودشم اذیت بشه ولی خداروشکر بر خلاف فکرامون همه چی خوب بود و به سه نفرمونم خوش گذشت. اینم چند تا عکس از سفر پسر کوچولو: برای اولین بار شنا کردی همراه با ترس  یعنی عاشق نگاهاتم عزیزم از فیل خوشت اومده بود.   ...
23 شهريور 1393
1