تولد ۵ سالگی در مهدکودک
رادوین قشنگم روزها پشت هم سپری میشن و تو بزرگ و بزرگتر میشی و ما متوجه این گذر زمان نمیشیم.سی و یکم شهریور سال نود و یک ، روز خاطره انگیزی برامون هست و هرسال جشنی بخاطر این خاطره ی شیرین میگیریم
تولد جوانمرد کوچک
روز تولدت فرا رسید من و بابا علی برنامه های جالبی برای جشن تولدت داشتیم ولی بخاطر به رحمت خدا رفتن عمو و زنعموی بنده و عمه ی بابا و احترام به بزرگترها از گرفتن جشن منصرف شدیم ، اما چون جوانمرد کوچکمون این موضوعات رو نمیتونه بخوبی درک کنه پس یه تولد توی مهدکودک برات گرفتیم و به ازای کادو دادنهای فامیل ما هم برات کیک میخریدیم و جشنِ فوت کردن شمع برگزار میکردیم.
هر سال با فوت کردن شمع تولدت من هم توی دلم دعا میکنم که خدا به من کمک کنه که بتونم عروس خوبی باشم و عروس خوبی هم نصیبم بشه ، چون میدونم که وابستگی پدر و مادرها به بچه ها خیلی زیاده و وقتی بچه ها بزرگ میشن این وابستگی والدین به نیاز تبدیل میشه پس با ازدواجشون از بابا و مامانها کمی فاصله میگیرن حال اگه همسر خوبی قسمتشون بشه این فاصله ها با سیاست اون عروس یا داماد کم خواهد شد و ارامش تو زندگی همگی برقرار میشه.
تولد جوانمرد کوچک
روز تولدت فرا رسید من و بابا علی برنامه های جالبی برای جشن تولدت داشتیم ولی بخاطر به رحمت خدا رفتن عمو و زنعموی بنده و عمه ی بابا و احترام به بزرگترها از گرفتن جشن منصرف شدیم ، اما چون جوانمرد کوچکمون این موضوعات رو نمیتونه بخوبی درک کنه پس یه تولد توی مهدکودک برات گرفتیم و به ازای کادو دادنهای فامیل ما هم برات کیک میخریدیم و جشنِ فوت کردن شمع برگزار میکردیم.
هر سال با فوت کردن شمع تولدت من هم توی دلم دعا میکنم که خدا به من کمک کنه که بتونم عروس خوبی باشم و عروس خوبی هم نصیبم بشه ، چون میدونم که وابستگی پدر و مادرها به بچه ها خیلی زیاده و وقتی بچه ها بزرگ میشن این وابستگی والدین به نیاز تبدیل میشه پس با ازدواجشون از بابا و مامانها کمی فاصله میگیرن حال اگه همسر خوبی قسمتشون بشه این فاصله ها با سیاست اون عروس یا داماد کم خواهد شد و ارامش تو زندگی همگی برقرار میشه.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی